در مورد رخداد های روز تاریخی 22 بهمن امسال بسیار گفته و نوشته اند. در مورد تعداد معترضان و شکست یا پیروزی جنبش سبز و تاکتیک اسب تروا و نظایر آن. نظر من هم تحلیلی از درون حادثه است. به نظر من علی رغم حضور قابل توجه سبزها در 22 بهمن عوامل متعددی سبب شد که این حضور آن گونه که شایسته است به چشم نیاید و خیلی هم به قضیه اسب تروا ربط ندارد. واقعیت این است که جمعیت سبزها قابل توجه بود اما انبوه و بی شمار نبود.اگر تعداد جمعیت انبوه و متمرکز بود، دلیلی نداشت که در بین هواداران رژیم گیر بیفتند. دلایل رخداد 22 بهمن زیاد و متنوع است. اما بررسی برخی از آن ها که به خود جنبش سبز یا گروهی از فعالان جنبش سبز بر می گردد برای بازخوانی و تجدید نظر ضروری است. یکی از مشکلات بالابردن سطح توقع از تظاهرات این روز بود. بررسی اخبار و دیدگاه ها در رسانه های سبز و از جمله در بالاترین از چند روز قبل نشان می دهد که عده ای وانمود می کردند که واقعاً روز بیست و دوی بهمن روز سرنگونی رژیم است. خیلی ساده- چنین چیزی امکان ندارد. اتفاقاً همین تبلیغات باعث حضور کمتر جمعیت سبزشد، نه به این دلیل که مردم ایران هنوز علاقه ای به رژیم جمهوری اسلامی دارند، بلکه به این دلیل که عده ای روز بیست و دوی بهمن را به قول خودشان به روز حرکت نهایی تبدیل کرده بودند و طبیعی است که در روز حرکت نهایی حلوا پخش نمی کنند. با تبلیغاتی که صورت گرفت، مردم عادی می ترسیدند در برنامه آن روز شرکت کنند. عامه مردم می دانند که در صورت وقوع هر حادثه سرنوشت سازی صدها و بلکه هزاران نفرممکن است کشته شوند. بنابراین می ترسند. مشکل دیگر بالا رفتن سطح توقع خود فعالان رسانه ای سبزها از این روز بود. در واقع تبلیغات خود آن ها مثل بومرنگ عمل کرد و دامن خودشان را گرفت. در حالی که روز بیست و دوی بهمن از روز شانزده آذر و سیزده آبان هیچ چیز کم نداشت مگر تلفات. ولی این پیروزی بزرگ به همان علت پیش گفته تا حدی نادیده گرفته شد. از سوی دیگر با این حجم تبلیغات رژیم هم خودش را از هر لحاظ آماده کرده بود و اجازه نمی داد اتفاق مهمی بیفتد. واقعیت این است که سرنگونی رژیم تا بن دندان مسلح با یک تظاهرات هر چند گسترده و فراگیر تا حد زیادی خوش خیالی است. رژیم شاه با آن ضعف و پوسیدگی و با آن رهبری کاریزماتیک آیت الله خمینی یک سال طول کشید تا از پا درآمد. صدها تظاهرات وسیع صورت گرفت. هر روز در همه شهرهای بزرگ راهپیمایی بود. رژیم شاه یک صدم امکانات جمهوری اسلامی را هم نداشت. صدا و سیمایی در کار نبود و شاه عملاً فاقد هرگونه دستگاه تبلیغاتی بود در حالی که تمام مساجد و منابر و کرسی های خطابه و دانشگاهی در دست مخالفان رژیم بود. مخالفان از طریق مساجد حتی در دورافتاده ترین روستاها امکان بسیج توده ها را داشتند در حالی که شاه هیچ نداشت. دو سه شبکه رادیویی و یک شبکه تلویزیونی چندساعته که فقط در چند شهر بزرگ قابل دسترسی بود و تازه روحانیان استفاده از آنها را برای مردم حرام اعلام کرده بودند. اما رژیم فعلی تمام امکانات آن زمان ـ و مهمتر از همه مساجد ـ را دارد، به اضافه ده ها شبکه رادیو و تلویزیونی که شبانه روز تبلیغ می کنند وحقایق را وارونه نشان می دهند.
جنبش سبز در مورد نرخ نفوذ ماهواره و اینترنت هم دچار اشتباه محاسباتی است. شبکه های ماهواره ای که به دلیل شدت پارازیت عملا از کار افتاده اند. اینترنت با سرعت پایین و بیشتر در بین قشر خاصی از تحصیل کرده ها و جوانان رایج است. سایت بالاترین به عنوان مهمترین پایگاه اطلاع رسانی در هر لحظه به طور متوسط حدود سه هزار بازدیدکننده دارد (به گمانم) و افراد بازدیدکننده تقریباً ثابتند و اکثر آنها تقریباً هر روز مراجعه می کنند. بخش عمده این افراد در تهران و شهرهای بزرگ یا خارج از کشور سکونت دارند. بنابراین عملاً نفوذ اینترنت در ایران در حد ناچیزی است و هیچ راهی برای اطلاع رسانی همگانی وجود ندارد.
به نظرم دو درس مهم از 22 بهمن این است که هیچ حادثه ای را عمل نهایی تلقی نکنیم و به مداومت و پایداری در مسیر پایبند باشیم. از آن مهم تر روش های اطلاع رسانی سنتی تر را جدی بگیریم. هر کدام از ما با افراد غیر فعال یا حتی مخالف جنبش سبز صحبت کنیم. با آنها که صادقانه خلاف ما فکر می کنند رفاقت کنیم و ارشادشان کنیم. مسائل و راهکارهای مهم را تایپ و تکثیر کنیم و در خانه ها و ادارات توزیع کنیم. سی دی های مختلف از ویدیوهای خبری و تحلیلی و هنری جنبش تکثیر کنیم و به ویژه در مناطق حاشیه ی شهر و شهرستان ها و روستاها و عشایر توزیع کنیم. گروه های مطالعه و بحث و هم فکری تشکیل دهیم. خود را برای یک مبارزه ی جدی عاری از خشونت آماده کنیم. یادمان باشد ما فقط با یک حکومت مستبد نمی جنگیم. ما در یک نبرد تاریخی با جهل و دروغ و تزویر هستیم و وظیفه ی ما فقط شرکت در تظاهرات نیست. همه ی افراد جنبش سبز مبارز تمام وقت هستند. مطالعه و اشاعه ی افکار سبز از شرکت در هر تظاهراتی مهم تر است.